نوشته : کامران نرجه

«روزنامه نگاری بحران» یکی از مهمترین شاخه های خبررسانی و انتشار اطلاعات در هنگام بروز حوادث فراگیر است.

اهمیت این سبک روزنامه نگاری به حدی است که بزرگترین و پرمخاطب ترین رسانه ای دنیا خبرنگاران خاصی برای این حوزه تربیت می کنند و سرویس های قوی برای این بخش دارند.

روزنامه نگاری بحران در واقع نحوه مواجهه یک رسانه با رویدادهای منفی، حوادث و التهابات عمومی است و هدف و مسیر اطلاع رسانی پیش رو رابرای رسانه مشخص می کند.

به عبارت دیگر این سبک از روزنامه‌نگاری، یک رابطه مستحکم و هدفمند میان شبکه مدیریت بحران و مردم بحران زده در زمانی معین و محدود برقرار می کند تا به فرآیند امدادرسانی و احیای جامعه درگیر با بحران کمک کند.

مسلماً کاربرد این سبک از روزنامه نگاری صرفاً در زمان محدودی است که کنش ها، روابط و ساختارهای یک جامعه به دلیل وقوع یک بحران دچار اختلال می شود و در خارج از این شرایط برخی از شگردهای روزنامه نگاری بحران فاقد کارایی رسانه ای است.

به عنوان مثال، در مواقع عادی خبرنگاران برای برجسته کردن هرکدام از ارزش های 7 گانه خبری در مطالب خود اختیار نسبی دارند، اما در زمان بحران ماهیت حادثه آنها را مجبور به انتخاب یک عنصر خاص می کند. یعنی روزنامه نگار در شرایط بحران مختار نیست و فرصت ندارد که ارزش خبری را به میل خود انتخاب کند، بلکه این ماهیت بحران است که گونه ای از ارزش های خبری را به وی تحمیل می کند.

تفاوت اصلی این سبک روزنامه نگاری با اطلاع رسانی در شرایط عادی در برجستگی اخلاق رسانه ای است. روزنامه نگاری بحران با اخلاق حرفه ای رابطه نزدیکی دارد و دوگانه گرایی اخلاقی و حرفه ای در این برهه ظهور بیشتری دارد، به این معنا که حرفه ای گری و تعهد اجتماعی خبرنگار در حین گزارش حادثه باید با هم لحاظ شود تا از انعکاس سلیقه ای واقعه و ایجاد التهاب در جامعه پرهیز کند.

اگرچه برخی معتقدند که این شیوه روزنامه نگاری صرفاً به خبرنگاران حوزه حوادث اختصاص دارد ولی بروز التهابات ناگهانی و بحران های بزرگ در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ورزشی ثابت کرده که خبرنگاران و فعالان رسانه ای سایر حوزه ها نیز باید از تکنیک ها و ترفندهای صحیح «روزنامه نگاری بحران» مطلع باشند.

این شیوه روزنامه نگاری به دنبال ایجاد آرامش و مدیریت بحران در هر حوزه ای است و به رسانه ها تاکید می کند تا هنگام بروز یک تنش فراگیر، ابتکار عمل را در دست داشته باشند و به مردم ومسئولان برای پشت سرگذاردن هرچه سریع تر و کم هزینه ترشرایط بحرانی و بازگشت به زندگی عادی یاری رسانند.

برای درک بهتر مفهوم «روزنامه نگاری بحران» و تمایز آن با سایر سبک های روزنامه نگاری باید ابتدا تعریف دقیقی از «بحران» داشته باشیم.

در دانشنامه «ویکی پدیا» از بُحران به عنوان پیشامدی نامبرده شده است که به صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ می‌دهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه می‌انجامد.

بُحران باعث به وجود آمدن شرایطی می‌شود که برای برطرف کردن آن، نیاز به اقدامات اساسی و فوق‌العاده است.

بُحران به یک وضعیت ناگهانی و شدید که می‌تواند بر زندگی، سلامتی، اقتصاد، یا محیط زیست تأثیر بگذارد، اشاره دارد. بحران‌ها بر حسب نوع و شدت متفاوتند. بحران یک فشارزایی بزرگ و ویژه است که باعث در هم شکسته شدن انگاره‌های متعارف و واکنش‌های گسترده می‌شود و آسیب‌ها، تهدیدها، خطرها و نیازهای تازه‌ای به وجود می‌آورد.

ویژگی اصلی اغلب بحران ها، غیرقابل پیش بینی بودن آنهاست. البته بروز برخی بحران ها را می توان از طریق بررسی علائم اولیه تخمین زد. با این حال فصل مشترک تمامی بحران ها، وضعیت اضطراری و مقطعی آنهاست. یعنی در یک دوره محدود زمانی آثاری شدید بر جامعه پیرامون دارند.

با این تعریف، برخی از بحران های مهم را که تولید محتوای رسانه ای در مورد آنها به سبک ویژه ای از روزنامه نگاری نیاز دارد (فارغ از علل بروز هر یک) می توان به انواع زیر تقسیم کرد:

سیل، خشکسالی، زلزله، آتش سوزی، گردباد، یخبندان، رانش زمین، بهمن، ریزش کوه، سونامی، سوانح جاده ای، هوایی، ریلی و دریایی، هجوم آفات گیاهی، آلودگی های زیست محیطی، نشت گازهای شیمیایی، جنگ، ترور، انفجار، قحطی، بیکاری، اپیدمی بیماری های مرگبار، تورم، رکود، تحریم، ورشکستگی بنگاه های عظیم صنعتی، شکست تیم های ورزشی پرطرفدار، مرگ رهبران و مدیران کاریزما، سقوط شاخص های مالی، طلاق، گسترش مصرف مواد مخدر، قطع جریان آب، برق، گاز، اینترنت، تظاهرات، اعتصاب، کودتا، استیضاح و .....

هر یک از این رخدادها قادرند بطور مقطعی، کُنش های متعارف یک جامعه را تغییر دهند و باعث آشفتگی نظم اجتماعی بشوند. بنابر این کنترل و اصلاح این کُنش ها که از آن به عنوان «مدیریت بحران» یاد می شود، به سبک ویژه ای از ارتباطات رسانه ای نیاز دارد که شیوه تولید محتوا در آن با حالت معمول متفاوت است. به این شیوه خاص «روزنامه نگاری بحران» گفته می شود.

ذکر این نکته ضروری است که «روزنامه نگاری بحران» هرگز مترادف و هم وزن «مدیریت بحران» نیست و نباید از آن انتظار مدیریت جامع بحران را داشت. «روزنامه نگاری بحران» صرفاٌ شیوه درک متقابل و ایجاد پیوند میان «مدیریت بحران» با جامعه بحران زده از کانال رسانه های گروهی است.

در واقع فرایند پیش‌بینی و پیش‌گیری از وقوع بحران، برخورد و مداخله در بحران، سالم‌سازی و احیای جامعه بعد از وقوع بحران به عهده شبکه مدیریت بحران قرار دارد و «روزنامه نگاری بحران» فقط یکی از ابزارهای این شبکه مدیریتی برای رابطه مندی با محیط بحران زده است.

«روزنامه نگاری بحران» رسانه های جمعی را برای نقش آفرینی در مدیریت اوضاع اضطراری فعال می سازد و به آنها کمک می کند تا اعتماد مخاطب خود را جلب کنند و با هدایت صحیح وضعیت عادی را برای مخاطبان بازگردانند. بنابر این هدف اصلی این نوع روزنامه نگاری، کاهش خطرپذیری و افزایش ایمنی محیط و انسان است.

رسانه های جمعی برای ایفای چنین نقش مهمی به فرهنگ و ادبیاتی متفاوت از عملکرد روزمره خود نیاز دارند. به همین دلیل آشنایی با این شیوه کاربردی متفاوت برای عموم فعالان رسانه ای، روزنامه نگاران و خبرنگاران ضروری است.

بدیهی است بی اعتنایی به اصول روزنامه نگاری بحران و نادیده گرفتن قواعد بازی رسانه ای در شرایط اضطراری، می تواند آسیب های جدی به فرآیند مدیریت بحران وارد کند و حتی موجب بحران های جدید و بزرگتری در جامعه شود.

شیوه های کاربردی روزنامه نگاری بحران

  1. پرهیز از منفی بافی و مبالغه

اولین اصل در«روزنامه نگاری بحران» پرهیز از انتشار محتوای منفی و مأیوس کننده، جلوگیری از برجسته کردن دراماتیک و مبالغه آمیز رویدادها و اتکای محض به اخبار مستند است.

جامعه بحران زده به آرامش نیاز دارد و هرگونه منفی بافی یا مبالغه در انتشار مطالب رسانه ای می تواند باقیمانده آرامش روحی و روانی افراد بحران زده را از بین ببرد.

محتوای رسانه ای یأس آور حتی اگر منطبق برواقعیت یک بحران باشد، امیدواری به عبور از شرایط سخت و بازسازی جامعه آسیب دیده را از بین می برد و این دقیقاً مغایر با هدف روزنامه نگاری بحران است.

بدتر آنکه گاهی روزنامه نگاران تصور می کنند، با دراماتیک سازی مطالب می توانند باعث جذب مخاطب بیشتر شوند ولی تجربه ثابت کرده کرده که جامعه بحران زده به اندازه کافی هیجانی و مشوش است، به همین دلیل در مقابل هیجان بیشتر واکنش منفی نشان می دهد.

به عنوان نمونه در سالهای اخیر نحوه غلط انتشار اخبار و گزارش های رسانه ای در سوانحی نظیر آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران (30 دی 1395) و تصادف کشتی نفتکش سانچی در اقیانوس هند(16 دی 1396) موجب فشار روحی مضاعف بر خانواده قربانیان حادثه شد.

اغلب رسانه ها در این دو بحران با تصویرسازی حزن انگیز و مبالغه در اخبار منفی یا گمانه زنی و امیدآفرینی های کاذب و بی پایه، بدترین شرایط احساسی و روحی را برای بازماندگان و خانواده قربانیان فراهم کردند. در حالی که می شد واقعیت فاجعه را بدون پروبال دادن بی مورد به نحوی منطقی منتشر کرد و از تألمات عمومی برای همدردی بیشتر و همدلی سایر مردم با خانواده قربانیان کمک گرفت.

نمونه دیگر این رفتار مبالغه آمیز و تصویرسازی منفی را می توان در قضیه قتل همسر یکی از بازیکنان مشهور تیم پرطرفدار فوتبال پایتخت مشاهده کرد که باعث تهییج بی مورد افکار عمومی و فشار مضاعف به روند دادرسی پرونده شد، به گونه ای که در خاتمه دادرسی حکم صادره برای قاتل برای اغلب مردم (به ویژه بانوانی که به واسطه اخبار رسانه ها با قاتل همزاد پنداری یافته بودند) مورد پذیرش نبود و اجرای قصاص را ناعادلانه می دانستند. اعتراض این گروه از مردم فریفته شده با محتوای غلط رسانه ای، به اجرای حکم صادره برای قاتل در مقطعی کوتاه، تبعات منفی در نظام قضایی کشور ایجاد کرد.

یکی دیگر از آفات روزنامه نگاری بحران، بازنشر مطالب فاقد سند و غیرقابل اثبات است. چنین مطالبی عموماً با اغراض خاص در دوران بروز یک بحران منتشر می شوند، در حالیکه هیچگاه واقعیت ندارند و صرفاً هدف آنها تحریک افکار عمومی و تهییج مخاطب است. انتشار چنین مطالبی علاوه بر اینکه حیثیت و آبروی رسانه منتشرکننده را به خطر می اندازد، موجب نگرانی مقطعی در مخاطبان و ترویج ناامنی بیشتر در جامعه بحران زده می شوند.

برخی روزنامه نگاران و خبرنگارها در حالی که موظفند فقط اخبار مستند و صحیح را منتشر کنند، اما این وظیفه حرفه ای را نادیده گرفته و بر اساس شنیده ها اطلاع رسانی می کنند که این امر باعث تحریف حقایق و حتی تشویش اذهان می شود. نظیر چنین رفتاری را به وفور می توان در لابه لای مطالب منتشره فضای مجازی مشاهده کرد. گویا فضای مجازی هیچ تعهد اخلاقی به صحت اخبار و مطالب منتشره ندارد. البته این ضعف بنیادین ناشی از نبود قوانین محکم برای برخورد جدی با منتشرکنندگان مطالب غیرواقعی در فضای مجازی است.

  1. دقت را فدای سرعت انتشار مطالب نکنیم

عموماً هیجان ناشی از شدت یک بحران باعث می شود تا روزنامه نگاران و خبرنگاران هنگام انتشار محتوا دچار شتابزدگی و بی دقتی در تنظیم مطلب شوند. در حالی که روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای باید همیشه آمادگی روحی و روانی وقوع بحران را داشته باشند و اضطراب خود را هنگام تولید و انتشار مطالب کنترل کنند.

این موضوع یکی از آفات بزرگ روزنامه نگاری در دوره بحران است. اگر می خواهیم به جامعه بحران زده کمک کنیم باید حتما محتوایی دقیق و شفاف منتشر کنیم.

بهترین محتوای رسانه ای در دوره بحران، مطالبی است که دارای تمامی عناصر 6 گانه خبر باشند و هرگونه سئوال ایجاد شده در ذهن مخاطب را پاسخگویی کنند.

بررسی رفتار مشترک رسانه های ایران در دوران وقوع سوانحی نظیر سقوط پرواز 655 هواپیمایی هما(12 تیر 1367)، زلزله شهرستان بم (26 دی 1382)، آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران (30 دی 1395)، تصادف کشتی نفتکش سانچی در اقیانوس هند(16 دی 1396)، شیوع اپیدمی کرونا (30 بهمن 1398)، سیل اسستان گلستان(30 مرداد 1380)، سقوط هلی کوپتر حامل رئیس جمهور(30 اردیبهشت 1403)، انفجار معدن زغال سنگ طبس(31 شهریور 1403)، اعمال سیاست فشار حداکثری و وضع تحریم های نفتی برای ایران(30 بهمن 1403)، حمله هوایی اسرائیل به تهران (23 خرداد1404) و موارد دیگری از این دست نشان می دهد که خبرنگاران هنگام انتشار مطالب خود تحت تأثیر هیجان وقوع بحران، دچار اشتباهات فاحشی در تنظیم مطالب شده اند که به تشویش مخاطب منجر شده است.

این اشتباهات و بی دقتی ها عموماً در زمینه مکان، زمان، شدت و علل قوع بحران و همچنین تعداد افراد درگیر مستقیم با آن روی می دهد.

مثلاً در واقعه سقوط هلی کوپتر حامل رئیس جمهور(30 اردیبهشت 1403) اطلاعات منتشره اولیه در رسانه ها چنان مغایرتی با اخبار تکمیلی داشت که زمینه انتشار شایعه در جامعه را فراهم کرد و بک یک بحران رسانه ای در کشور منجر شد. یا در دوره اپیدمی ویروس کرونا شاهد انواع بی دقتی در تولید محتوای رسانه ای بودیم تا حدی که جامعه را نسبت به مشارکت در واکسیناسیون عمومی دچار تردیدهای جدی کرد. اشتیاق رسانه های(به ویژه در فضای مجازی) به درج مطالب جدید پیرامون نحوه مقابله با ابتلا به ویروس کرونا در این دوره، آنها را به استفاده از گمانه زنی غیرعلمی و درج حدسیات ذهنی افراد غیر کارشناس ترغیب کرد تا حدی که موجب سردرگمی افکارعمومی و تشدید اضطراب اجتماعی شد.

گاهی همین بی دقتی ها در انتشار مطالب رسانه ای، ذهن مدیریت بحران را از تمرکز بر اصول صحیح امداد، نجات و احیای جامعه بحران زده مغفول می کند.

مثلا در ماجرای شیوع ویروس کرونا، مدیریت بحران تحت تأثیر اطلاعات غلط رسانه ای در روزهای نخست قادر به تصمیم گیری برای ساماندهی فعالیت دستگاه های اداری و خدماتی کشور نبود. تعطیلات مکرر و منقطع برخی ادارات و تغییر شیوه فعالیت برخی بنگاه های خدمت رسانی عمومی که تاثیر چندانی بر روند شیوع ویروس کرونا نداشت، ناشی از همین اطلاعات غلط رسانه ای بود.

  1. خدمت رسانی قبل از مقصریابی

یکی دیگر از عادات غلط رسانه ها در زمان بروز بحران، تولید محتوا برای ریشه یابی حادثه و پرداختن به دلایل وقوع آنهاست.

اگرچه آسیب شناسی یک بحران به منظور جلوگیری از تکرار آن در آینده یکی از وظایف حوزه های کارشناسی و انتشار نتایج حاصله در رسانه ها است، ولی جامعه درگیر با بحران که در اوج آثار منفی آن قرار دارد، هرگز به دنبال مقصر یابی نیست و بیش از هرچیز به امداد و نجات اصولی نیاز دارد.

در واقع روزنامه نگاری بحران موظف است در زمان بروز یک حادثه، ابتدا سایر افراد جامعه را به کمک رسانی ترغیب کند و با انتشار نیازهای مهم بحران زدگان، سایرین را در خدمت امدادو نجات سهیم کند.

اینکه بحران از چه عاملی نشأت گرفته و برای جلوگیری از تکرار آن باید چه اقداماتی کرد، مربوط به زمانی است که دوران پیک بحران سپری شده و التهاب آن فروکش کرده باشد.

بدیهی است در اوج بحران، اغلب تحلیل های ریشه یابی فاقد مبنای علمی و صرفاً مبتنی بر هیجان ناشی از بروز فاجعه هستند. چه بسا انتشار زودهنگام محتوای رسانه ای در آسیب شناسی یک بحران، به دلیل غلبه احساسات و تهییج عواطف تنظیم کننده محتوا، موجب انحراف افکار عمومی از فرآیند امداد و نجات و تمرکز جامعه بر مسائل غیرضرور شود.

از سوی دیگر، با عبور جامعه بحران زده از دوره اوج التهاب، فرصت بررسی دقیق تمامی جوانب و ارزیابی همه عوامل بروز فاجعه فراهم خواهد شد و مسلماً محتوای رسانه ای عادلانه، دقیق، منطقی و سودمندتری تهیه و منتشر می شود.

بی توجهی به این موضوع، روند بررسی دلایل و ریشه یابی بروز بحران ها را پس از دوره التهاب اولیه سخت می کند. زیرا مدیریت بحران ناچار خواهد شد انواع اتهامات ناروا و دلایل بی پایه و اساس منتشره در رسانه ها را از افکارعمومی پاک کند و چه بسا در این فرآیند به جانبداری و رفتار ناعادلانه متهم شود.

پذیرش علل واقعی سانحه آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران پس از پایان آوار برداری به دلیل همین مقصریابی های ناروا در مطالب رسانه ای، آنچنان برای افکارعمومی سخت وغامض بود که مدیریت شهری را با یک بحران بزرگ روبرو کرد. تمرکز زودهنگام و عجولانه برخی رسانه ها روی کشف مقصر حادثه و بی مبادلاتی در تشخیص علل اصلی تا حدی پیش رفت که برخی از مردم با استناد به مطالب رسانه ها، پرسنل زیر آوارمانده گروه امداد و نجات را عامل ریزش ساختمان می دانستند و کمتر کسی به قدمت بنای تخریب شده و ضعف شاخص های ایمنی در آن توجه داشت.

  1. امنیت عمومی را نادیده نگیریم

جامعه بحران زده، ایمنی خود را از دست داده و محتاج فضای امن است. روزنامه نگاری بحران ایجاب می کند که در چنین شرایطی امنیت عمومی را نادیده نگیریم و به گسترش آن در جامعه کمک کنیم.

تجربه ثابت کرده که در مواقع بروز بحران، هرگاه خطوط امنیت عمومی توسط رسانه ها نادیده گرفته شده، شدت بحران افزایش یافته و یا بحران جدیدتری خلق شده است.

در نخستین روزهای پس از وقوع زلزله مهیب شهرستان بم (دی 1382) انتشار خبر درگذشت تمامی ساکنین برخی محلات این شهر از سوی رسانه ها، موجب افزایش سرقت اموال زلزله زدگان توسط اشرار بادیه نشین اطراف شد.

نظیر همین رویداد در ماجرای آتش سوزی ساختمان پلاسکو تهران (دی 1395) به گونه ای دیگر اتفاق افتاد. انتشار تصاویر تلاش آتش نشانان برای حفر تونل و راهیابی به طبقات پایین ساختمان پلاسکو از مسیر پاساژ های همجوار، باعث نگرانی مغازه داران از آسیب به اموال خود و هجوم برخی کسبه اطراف به محل حادثه شد و برای ساعاتی امدادرسانی به بازماندگان را دشوار کرد.

اهمیت این نکته در بحران های نظامی و امنیتی نظیر جنگ، کودتا و اعتصاب بسیار بیشتر از سایر بحران هاست.

در همین جنگ تحمیلی 12 روزه و حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به شهرهای ایران، بارها مقامات امنیتی نسبت به انتشار تصاویر ساختمان های آسیب دیده و امکان استفاده دشمن از اطلاعات منتشره هشدار دادند ولی ضعف روزنامه نگاری بحران در کشور باعث شد تا عکاس یکی از روزنامه های تهران هنگام تصویر برداری از محل بمباران یکی از ساختمان های نظامی دستگیر شود. بدتر آنکه برخی اعضای تحریریه این روزنامه نسبت به جلوگیری مقامات امنیتی از تصویربرداری پادگان آسیب دیده اعتراض داشتند.

روزنامه نگاران باید هوشیارانه از تبعات انتشار هرگونه محتوای رسانه ای در دوره بحران آگاه باشد. حتی مستندنگاران نیز نسبت به این مهم واقفند و از انتشار صحنه های اولیه یک بحران در زمان وقوع سانحه اجتناب می کنند.

روزنامه نگاری بحران در چنین سوانحی ایجاب می کند تا خبرنگاران هیچ مانعی در مسیر امدادرسانی و ارزیابی خسارات وارده، ایجاد نکنند. بدیهی است در زمان ابتدایی هر حادثه نمی توان چگونگی وقوع اتفاق را بررسی کرد، زیرا امدادرسانی و سامان بخشی امور در این مقطع زمانی، اولویت بیشتری دارد.

اما بارها دیده شده که برخی خبرنگاران با نادیده گرفتن اصول اخلاق حرفه ای ضمن حضور در صحنه حادثه اصرار به مصاحبه با مقامات امدادی و امنیتی دارند و از مقاومت مسئولان برای ارائه اطلاعات گلایه می کنند. چنین رفتار غیرحرفه ای در هیچ کشوری پذیرفته نیست. زیرا روزنامه نگاری بحران در کشورهای پیشرفته به مردم آموخته است که فرآیند اطلاع رسانی نباید امنیت عمومی را به مخاطره بیاندازد.

  1. واقعیت بحران را به آهستگی تشریح کنیم

جامعه بحران زده، دچار پندارگرایی شده و التهاب پیرامون خود را غیرواقعی می داند.

گاهی شدت یک بحران به حدی قوی است که افراد جامعه را مبتلا به پندارگرايي يا واقعيت زدايي می کند. در این حالت بحران زدگان درک درستی از آنچه به آنها رفته ندارند و محيط پيرامون خود را همانند یک تورکاژ فيلم سينمايي يا حقه های نمايشی تلقي مي كنند.

براي مثال در یک میدان جنگی، هنگامی که سربازان مورد اصابت ترکش خمپاره قرار می گیرند و یا شدت جراحات آنها بالاست، بطور مقطعی و ناخودآگاه واقعيت جراحت را انكار يا از ذهن خود دور نگه مي دارند. اما با گذشت زمان وقتی با حقیقت تلخ جراحات خود روبرو می شوند، تحمل درد را از دست می دهند و شانس زنده آنها کاهش می یابد.

در اغلب زلزله های مهیب ایران، وقتی با بازماندگان نجات یافته از آوار روبرو می شویم، ابتدا باور ندارند که چه اتفاقی برای آنها رخ داده و بیشتر تمرکز ذهنی آنها معطوف به جلوه غیرواقعی از فاجعه است. حتی بسیاری از نجات یافته گان که دارای جراحات شدید هستند، در ابتدا صرفاً جویای سلامت جسمی اطرافیان خود هستند و شاید درک صحیحی از میزان درد و خونریزی خود ندارند.

برای کمک به ادامه زندگی بحران زدگان، باید واقعيت تلخ فاجعه را به آرامی و با شفافیت و دقت، به دور از اغراق و منفی بافی به آنها توضیح داد و از آنها برای مشارکت در راهکارهای امدادی و جبرانی کمک گرفت.

در یک جامعه بحران زده نیز چنین وظیفه ای به عهده رسانه هاست که از مسیر روزنامه نگاری بحران، تصویری دقیقی از عمق فاجعه را به آهستگی برای بازماندگان ارائه دهد.

  1. به احساسات جامعه بحران زده احترام بگذاریم

روزنامه نگاری بحران ایجاب می کند تا رسانه در دوره اوج التهاب به احساسات بحران زدگان احترام بگذارد. حتی اگر این احساسات فاقد مبنای منطقی باشند و صرفاً از هیجان مقطعی جامعه بحران زده نشأت بگیرد. این نکته به معنای همراهی رسانه با احساسات مذکور نیست، زیرا روزنامه نگاران بحران باید کاملا مسلط به هیجانات درونی و منطبق با شیوه های منطقی به مدیریت بحران کمک کنند، اما رسانه ها در دوره بحران هرگز نباید احساسات عمومی را نفی و یا تقبیح کنند.

روزنامه نگاری بحران ضمن واقعی شمردن این احساسات، به مردم می آموزد که چگونه بر هیجانات و عواطف خود مسلط شوند و با قدرت به فرآیند مدیریت بحران کمک کنند.

خشم و انتقامجویی مردم هنگام اطلاع از قتل خشونت بار یک کودک هموطن توسط یک تبعه خارجی که بارها در نقاط مختلف کشور با آن روبرو بوده ایم، نمونه بارز یک بحران امنیتی است. اگرچه تنبیه قاتل صرفاً به عهده دستگاه قضایی است و مردم حق ندارند شخصاً عدالت را اجرا کنند، اما مدیریت بحران نمی تواند احساسات عمومی جریجه دار شده را سرزنش و مسیر ابراز اعتراضات را مسدود کند. از طرف دیگر تشدید هیجانات کنترل نشده فضای خونخواهی و انتقامجویی فوری را برای مردم معترض فراهم می کند و ممکن است جامعه را به هرج و مرج سوق دهد. اینجاست که روزنامه نگاری بحران باید نقش ارتباطی خود را میان مدیریت بحران و مردم ایفا کند و ضمن محترم شمردن احساسات جامعه بحران زده، به آنها بیاموزد که به صورت منسجم و قانونی تا برقراری آرامش و بررسی ابعاد جرم و تنبیه مجرم صبوری کنند.

درنمونه ای دیگر، می توان به بحران بورس اوراق بهادار تهران در فاصله سالهای 1399 تا 1400 اشاره کرد.

هنگامی که شاخص معاملات سهام به شدت سقوط کرد و موجب زیان مالی شدید به سهامدارن شد، برخی رسانه ها اعتراض زیاندیده گان را بی مورد تلقی کردند و حتی تاکید داشتند که نوسان شاخص جزو ذاتی و لاینفک بازارهای سرمایه است. بنابر این همانگونه که هیچ دستگاهی نمی تواند برای کسب سود سهامداران هنگام رونق معاملات مانعی ایجاد کند، در دوره سقوط شاخص ها نیز نباید از زیان مالی سهامداران گلایه ای داشت، زیرا این خاصیت ریسک در بازارهای مالی است.

چنین تلقی غیرهمدلانه ای با صاحبان سرمایه و بی توجهی به احساسات آنها باعث شد تا بخش عمده ای از سرمایه گذاران منابع مالی خود را از بورس خارج کنند و از همکاری با دولت در سایر برنامه های مدیریت مالی سرباز بزنند.

  1. التیام بخش، امیدآفرین و مشارکت ساز باشیم

روزنامه نگاری بحران با درک صحیح از آسیب های وارده به جامعه پیرامون در دوره التهاب، محتوایی برای رسانه ها تولید می کند که التیام بخش مخاطبان باشد. این سبک روزنامه نگاری هرگز تصنعی نیست و واقعیت آسیب ها را انکار نمی کند. بلکه با تایید خسارات جسمی، روحی و مالی بحران زدگان، همدلی سایر اقشار جامعه با آنها را به تصویر می کشد.

روزنامه نگاری بحران به دنبال القای این مفهوم است که بحران زدگان در میان افراد جامعه تنها و بی یاور نیستند. قطعاٌ سایر مردم از آنچه برای بحران زدگان رخ داده متأثر و متألم هستند و به دنبال راه مناسبی برای بهبود التیام آنها می گردند.

نقش وحدت بخش و انسجام دهنده روزنامه نگاری بحران میان تمام اقشار جامعه با گروه های بحران زده، همان تعهد به اصول اخلاق حرفه روزنامه نگاری است.

از سوی دیگر روزنامه نگاری بحران، به دنبال تقویت حس امیدواری به آینده در میان بحران زدگان است. یعنی از انعکاس هر کُنش و رفتارعادی مردم برای بیان این نکته که زندگی جاریست، استفاده می برد.

بسیار دیده ایم که در زمان وقوع یک بحران بزرگ نظیر زلزله، جنگ یا آتش سوزی، تصاویر و اخبار ازدواج ساده و بی تشریفات یک زوج جوان در رسانه ها فراگیر می شود. گاهی حتی اخباری نظیر زایمان یک دام در مزرعه و باردهی یک درخت کهنسال یا تصاویر شادی و بازی کودکان در کنار آوار برجا مانده از سانحه منتشر می شود که نقش بسزایی در القای حس امیدواری به آینده در میان بحران زدگان دارد.

اما مهمترین نکته در روزنامه نگاری بحران، تقویت رابطه میان شبکه مدیریت بحران با مردم آسیب دیده است. این سبک از روزنامه نگاری به دنبال بررسی و تبلیغ هرگونه شیوه مشارکت عمومی برای عبور از شرایط بحرانی است.

روایت های واقعی از همدلی و کمک مردم به بحران زدگان، آموزش نکات ایمنی برای مقاومت آفرینی در برابر سوانح آینده، معرفی راههای مشارکت عمومی نظیر اهدای خون، کمک های داوطلبانه و یا حتی انتشار احساسات و عواطف همدلانه مردم با جامعه بحران زده جزو راهکارهای این حوزه است.

روزنامه نگاری بحران به رسانه کمک می کند تا تریبون اعلام آمادگی عمومی برای حمایت از آسیب دیدگان باشد.

از این حیث می توان «روزنامه نگاری بحران» را اخلاق مدارترین سبک فعالیت رسانه ای قلمداد کرد. همان نقشی که یک فرد درگیر با بحران از سایر همنوعان انتظار دارد.

نوشته : کامران نرجه