مارک پرایس   (Marc Price)کارگردان جوان آمریکایی امسال بر اساس یک داستان قدیمی و در قالب سناریویی نو از فیلیپ دیز(Philip Dyas) فیلمی اکشن و وسترن را به نام A Fistful of Lead روانه بازار سینما کرده که درباره سرنوشت سه نفر از بدنام‌ترین قانون‌شکن‌های غرب وحشی است.

داستان این فیلم (که برخی آن را به خاطر یک مشت سرب ترجمه کرده اند) ماجرای سرقت موفق یک بانک محلی در شهر دورافتاده "بث‌واتر" را توسط چند دزد حرفه ای و بی رحم روایت می‌کند.

بیلی، کیسی و دالاس دزدان این بانک هستند که نقش آنها را به ترتیب James Groom وTom Nolan و Duncan Casey بازی می کنند. این سه قانون شکن که در ماجرای سرقت از بانک و درگیری خونین با اهالی شهر جان سالم به در برده و به عمق جنگل فرار کرده اند، پیش از تقسیم سکه های سرقتی متوجه می شوند، یکی از میان خودشان آنها را دور زده است تا تمام سکه ها را تصاحب کند.

از طرف دیگر کلانتر نون (با بازی  (Chris Rogersکه سرپرستی گروه از اهالی شهر را برای تعقیب دزدان فراری به عهده گرفته، هنگامی که دونفر از سارقین را در یک غارجنگلی به دام می اندازد، اصرار دارد که سرقت بانک توسط دو خواهر جنایتکار به نام های  جسی و آنی (با بازی Kaitlyn Riordan  و Emily Andrews) صورت گرفته است.

 سارق اول که برای گمراه کردن تعقیب کنندگان، در میانه جنگل از همراهان خود جدا شده، پس از آنکه در یک سانحه دچار شکستگی پا می شود، توسط همسر یکی از جانباختگان ماجرای سرقت بطرز فجیعی به قتل می رسد.

جسی و آنی نیز که توسط یک تاجر برای سرقت بانک اجیر شده و داخل غارجنگلی پناه گرفته اند، با ورود دو سارق دیگر به داخل غار در می یابند که پیش از حمله آنها به شهر "بث واتر"، بانک مورد دستبرد قرار گرفته و حالا اعضای هر دو گروه داخل غار محبوس شده اند. بدتر آنکه مشخص می شود، سکه های به سرقت رفته از بانک تقلبی است و از جنس طلا نیست. در واقع آنها بازیچه توطئه ای شده اند که مدیران بانک "بث واتر" برای دریافت حق بیمه سرقت، طراحی کرده و خودشان تمامی سکه ها را ربوده اند.

کلانتر نون نیز که در این توطئه همدست مدیران بانک است، اعضای گروه تعقیب را متقاعد می کند تا همه افراد داخل غار را به قتل برساند و تنها بازمانده گروه تعقیب را نیز، خودش از بین می برد تا هیچ شاهدی برای افشای توطئه طراحی شده آنها بافی نماند. اما هنگامی که برای دریافت حق السهم خود به شهر باز می گردد به همراه مدیران توطئه گر بانک، توسط همسر یکی از جانباختگان ماجرای سرقت، کشته می شود.

فیلم "بخاطر یک مشت حلبی" در تقابل با اثر جاودانه سرجیولئونه (کارگردان ایتالیایی)  تحت عنوان "بخاطر یک مشت دلار" ساخته شده است، اما هرگز زیبایی داستان و ظرافت های هنری آن را ندارد.

مارک پرایس در ساخت این فیلم، سوژه ای را هدف گرفته که پیش از وی توسط دیگر کارگردانان هالیوود در ژانرهای پلیسی و معمایی ساخته شده و به همین علت برای بیننده جذابیت یک داستان بکر را ندارد. دومین ایراد بزرگ "بخاطر یک مشت حلبی" انتخاب زوایای غیرحرفه ای توسط "سام واکر" Sam Walker فیلمیردار این اثر است.

کارگردان این فیلم برای بالابردن حس خشونت و تأثیرگذاری بیشتر روی بیننده، در سکانس های مختلف از پلان پاشیدن خون مقتولین روی عدسی دوربین و صحنه دلخراش بیرون ریختن دل و روده کشته شدگان استفاده می برد ولی تکرار بی هدف این شیوه فیلمبرداری به یکی از نقاط ضعف فیلم تبدیل شده است.

موسیقی فیلم نیز هرگز همگام با حسی که باید به مخاطب ارائه کند، نیست و تأثیر لازم را برای اتصال پلان ها به یکدیگر ندارد.

علیرغم این ضعف ها نمی توان انکار کرد که  "بخاطر یک مشت حلبی" بخش زیادی از عطش متقاضیان فیلم های وسترن را در سال 2018 پاسخ می گوید تا این ژانر جذاب سینمایی، هیچگاه به فراموشی سپرده نشود.

 نوشته : کامران نرجه